کـــوتــــــ....ـــاه نامه

نوشته هایی از دل و چون عمر، کوتاه

کـــوتــــــ....ـــاه نامه

نوشته هایی از دل و چون عمر، کوتاه

کـــوتــــــ....ـــاه نامه را می توان دوجور معنا کرد:

معنی اول کوتاه نامه است به معنی نامه ای که متن آن کوتاه است. معنی دوم کوت آه نامه است که به معنی انباشته کردن و توده آه نامه هاست

کــوتــــ....ـــاه نامه هم کوتاه نامه است هم کوت آه نامه



آخرین نامه ها
آخرین پاسخنامه ها
فرستندگان
عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

۵۸ مطلب توسط «عمار» ثبت شده است

حسین (ع) برای مکتب جان داد نه مصداق


همواره نبرد حق و باطل برپاست           هر روز برای شیعیان عاشوراست

مصداق صحیح «لَعَنَ اللهُ یزید»           امروز شعار مرگ بر آمریکاست


امروز شنیدم خوشم اومد گفتم به دوستان معرفی کنم

مداحی امیر عباسی

  • عمار

شیخ ما 3

۱۰
آذر

قال شِیخُنا العَزیز:(نخود آش نباش!)

یه سری آدما هستن کلا تو هر زمینه ای حرف برا زدن دارن
بحث اقتصاده کارشناس امور اقتصادین
بحث سیاسته از رئیس جمهور و کل وزرا سیاسی ترن
بحث دینیه از حوزه های علمیه جلو ترن
بحث پزشکیه از هر متخصصی متخصص ترن
یک کلام «نخود هر آشن»
هر کی هر حرفی می زنه این طرف دنبالش رو میگیره تو اون موضوع هم  استاده!
آخه برادر من، جان من ،عزیز من، نفهم!،تو مگه متتخصصی نظر میدی؟
میدونی این چیه ؟
میدونی چی میگه همش نظر بده؟
میدونی چرا حس علامه بودن داری؟
این شیطونه!
شیطونه که میاد میگه فضولی کن!
شیطونه که میاد میگه تو همه چی نظر بده
شیطونه که ماد میگه تو اینم حالته به همه نشون بده بلدی
شیطونه شیطون!

{اِنّ الشیطانَ لکم عدوٌ مُبین}
______________________________________________________________________
1-یه سری جاهاش رو نقل به مضمون کردم!
2-مطلب مخاطب خاص داره ولی همه میفهمن منظور رو!
3..........

  • عمار

اینجا آخر الزمان است


جایی که نقش مرد و زن در جامعه جابجا می شود

جایی که فصل ها جابجا می شوند 

جایی که ارزش های خوب و بد جابجا می شوند

اینجا آخر الزمان است


جایی که مردان زینت هایی زنانه دارند

جایی که مفسدان عرف جامعه را در اختیار دارند

جایی که زنانش کوهان شتر به سر دارند1

اینجا آخر الزمان است


جایی که برای نسل جوان ارزش مداح بیشتر از ارزش  سخنران است

جایی که درد فوت یک هنرمند بیشتر از درد فوت یک عالم است

جایی که اشک زهر ماری ها بیشتر از اشک روضه قتلگاه است

اینجا آخر الزمان است


اینجا آخر الزمان است

جایی که زاعقه ها را عوض کرده اند

اینجا شهر زاعقه های برگشته است

«حواست به زاعقه ات باشد»

_____________________________________________________

1-رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله): در آخر الزمان از میان امت من زنانی خواهند آمد که پوشش دارند اما برهنه اند و بر سرهایشان بر آمدگی مانند کوهان شتر خراسانی وجود دارد ... پس آنان را لعنت کنید که ملعونند. «صحیح مسلم /ج6/ص168»


  • عمار

شیخ ما 2

۲۷
آبان

قال شِیخُنا العَزیز:

وقتی پیامبر مبعوث شد او را ساحر و دیوانه خواندند

بعد از فوت پیامبر (ص) رسالتش را پذیرفتند ولی علی ،وصی و برادر پیامبر را، خانه نشین کردند

بعد از سالها  ولایت علی(ع) را پذیرفتند اما دیر بود و علی(ع) رفتنی بعد از او پسرش حسن را نشناختند و او را وادار به صلح با معاویه کردند

بعد از حسن(ع) او را شناختند  اما کمر به قتل برادرش حسین بستند

بعد از حسین(ع) حتی یزید هم پشیمان شد اما حق خلافت(و خلافت حق ) را به پسرش علی بن الحسین(ع) تسلیم نکرد

ائمه دیگرو پیروانشان را هم در زمان خودشان نشناختند


ابن سینا ،از بزرگترین دانشمندان علوم پزشکی، را در زمان خودش تکفیر کردند

ملا صدرا بزرگترین فیلسوف شیعه را (به جرم ارتداد)تا پای اعدام بردند

امام خمینی را هم در زمان حیاتش قبول نداشتند و با نظراتش مخالفت کردند

پس طبیعی است که امروز هم با ولی زمانه مخالفت کنند

اینها از همان قومی هستند که خورشید را بعد از غروبش طلب می کنند

  • عمار

میم مثل مرگ!

۲۵
آبان

(این مطلب رو با اکراه و تردید می فرستم!)

تو این دو سه روز اخیر و بعد از مرگ مرتضی پاشایی تو محیط اطرافم یه اتفاقاتی افتاد که تصمیم گرفتم یه سری حرف ها رو با شما هم در میون بزارم!

راستش رو بخواید به نظرم یه سری از عزیزان خواسته یا نا خواسته وارد یه بازی شدن که خیلی بازی جالبی نیست!

اینکه بعد از فوت آقا مرتضی تصویر کنسرتاش رو تو پارک لاله پخش کنن 

و ملت تو ماه محرمی  با شمع اونجا وایسند (وقتی من میگم وایسند شما تا تهش رو بگیر!) و بعد کار به نیروی انتظامی بکشه جالب نیست!

اینکه ملت بریزن تو کوچه خیابون به بهانه فوت آقا مرتضی و به اون شیوه مدرن عزا داری کنن هم اصلا جالب نیست!

اینکه کار به جایی برسه که والدین ایشون بگن:«هم ما آدمای مذهبی هستیم هم پسرمون بود و ما و پسرمون برا نظام حاضریم جونمون رو بدیم»

بعد از طرفدارا تقاضا کنن« کاری نکنید که باعث ناراحتی روح پسرمون بشه» هم اصلا اصلا جالب نیست!

اینکه یک سری از زبون رهبری (!) برای فوت آقا مرتضی پیام بدن و یه سری هم سریع اونو پخش کنن هم به هیچ وجه جالب نیست!

اینکه یه سری از مدارس تعطیل کنن به بهانه تشییع جنازه که دیگه........

(یه سری مطالب از قبیل میم مثل...... و یه سری دیگه از حرفا هم هست که اینجا جاش نیست!)


و خلاصه کلام اینکه تو این چند روز یه اتفاقاتی به بهانه فوت ایشون افتاد که باعث ناراحتی پدر مادر ایشون و خیلی ها شد

به نظرم کار درست رو هم پدر ایشون کرد که تو مراسم تشییع جنازه روضه حضرت علی اکبر خواند

نه اون رفقایی که برا فوت یه نفر براش ترانه خواندن!!!!

_________________________________________________________________________________

1- من نمی گم برا فوت هنرمند مملکت ناراحت نباشید من میگم درست ناراحت باشید!

2- یه ظریفی می گفت : شاید این که به بهانه های مختلف می خوان ما رو ببرن تو خیابونا یه نوع تمرین بیرون ریختن باشه!(مطلب سنگین بود نفهمیدی هم مهم نیست!)


  • عمار

شیخ ما 1

۲۱
آبان

قال شِیخُنا العَزیز:

به طرف میگن فلان جا روضه ست نمیای بریم؟؟؟

طرف جواب میده نه من شام خوردم!

_____________________________________________________________________

1- قال شیخنا قالب جدیدیه که انشالله حرف های بزرگان رو به زبون خودمونی توش بیان کنم!

2- این قسمت شیخنا یک تکه از سخنرانی حجت الاسلام قرائتی هست!

3-........

  • عمار

زهر ماری!

۱۷
آبان

روزی عالم بزرگ شهر مجلس روضه بر پا کرده بود و تمام شاگردان و مردم شهر را خبر کرده بود

قبل از شروع مراسم سراغ مداح رفت و گفت: این مجلس امام حسینه . حق نداری وسط روضه امروزت حرف بی سند ولی سوز دار و تحریفات اشک بیار و خلاصه «زهر ماری» قاطی کنی!

مداح می گه: مجلس رو شما بر پا کردی حرفم حرف شماست ولی بدون «زهر ماری» که مردم اشک نمی ریزن و نمی شه روضه خوند!

هر چی مداح اصرار می کنه عالم قبول نمی کنه و دست آخر مداح قبول می کنه «زهر ماری» قاطی روضش نکنه!

مداح میره بالا و طبق قولش شروع می کنه به روضه بدون «زهر ماری» خوندن

بعد چند دقیقه عالم می بینه که همه مردم زل زدن به مداح و دریغ از یک قطره اشک! عالم با خودش فکر می کنه الان شاگردان و مریدانش فکر کنن به خاطر نیت ناخالص عالم روضه گرم نمی شه و الانه که آبروی چندین سالش از بین بره!

به خاطر همین آروم به مداح اشاره می کنه و میگه :یه ذره از اون «زهره ماری» ها قاطیش کن!

مداحم که منتظر همین بوده شروع می کنه به خوندن یه روضه پر «زهر ماری» و پر اشک

و مردم هم از جون و دل حسابی گریه می کنن!!!

________________________________________________________________________

1- امسال چقدر زهر ماری به خوردمون دادن؟

2-چقدر از اشکا مون به خاطر زهر ماری بود؟

3- التماس دعا!


  • عمار
یه سری هستن رفیق دزدن و شریک قافله!
 یعنی آرزوی ................ برای این یه سری دارم!
__________________________________________________
پ.ن.:
1- بگذریم که مخاطب این مطلب کیه!
2-« اعصابم امشب بدجور(از دست یه سری ) خورده، دعا کنید تو هیئت خودمو بسازم»!!!!!

  • عمار

مجلس هشتم

۱۱
آبان

مجلس هشتم


سابقه یک چیز را تو خوب میدانی ،چرا که از یک سو بر میگردد به جد پدری ات –عروه بن مسعود ثقفی-که شبیه ترین مردم به عیسی بن مریم بود و از سادات اربعه صدر اسلام.واز سوی دیگر به مادرت –میمونه –دختر ابی سفیان و مادر بزرگت –دختر ابی العاص بن امیه –و آن این که دشمن به علی اکبرت ،به پاره جگرت ،طمع بسیار داشت .

یک سوی ماجرا ،خود علی اکبر بودکه فی نفسه طمع بر انگیز بود.جلال و جبروتش ،جمال و وجاهتش ،استواری و صلابتش ،خلق و خوی محمد ی اش و همه صفات بی نظیرش.و سوی دیگر ماجرا که راه را برای طمع باز میکردو جرات و بهانه بیان این طمع می شد،همین نسب مادری بود،اتصال خونی تو به بنی امیه و قبیله ثقف.

من که این قصه یادم بود ،وقتی دشمن در کربلا برای علی اکبر امان آورد ،زیاد تعجب نکردم .دشمن گمان می برد که دو نفر را اگر از سپاه امام جدا کند ،کمر امام می شکند،یکی عباس بن علی و دیگر علی بن الحسین .


سپاه امام ،همه گوهر بودند،همه عزیز بودند،همه نور چشم خداوند بودند،اما گمان دشمن این بود که امام با این دو بال است که پرواز میکند و جولان میدهد.و به این هردو بال ،پیشنهاد امان نامه کرد.خواست این دو بال را پیش از وقوع جنگ از امام جدا کندو امام را بی بال در زمین کربلا.........وچه گمان باطلی!

_______________________________________________________________________

پ.ن.:

1- متن یک قسمت کوتاه است از کتاب پدر عشق و پسر اثر سید مهدی سجاعی که پیشنهاد می کنم حتما این کتاب رو بخونید

2-..............

  • عمار

مجلس هفتم

۱۰
آبان

مجلس هفتم


اگرچه سینه را غم می خراشد                     مرا با حرمله حرفی نباشد 


اگر چه تا قیامت اشک بارم                          ولی تنها سخن با تیر دارم 


چرا ای تیر بر حنجر نشستی ؟                     نشستی از چه رو تا پر نشستی؟!


چرا ای تیر این کار از تو سر زد                      که بر جان همه عالم شرر زد ؟؟


جوابی داد و بر درد من افـــــزود                    بگفتا : " آن گلو ، بوسیدنی بود ."

_______________________________________________________________

1- بابت تاخیر شرمنده دسترسی به رایانه نبود

2-مطلب برای این مجلس زیاد بود ولی فرصت دسته بندیش رو هنوز پیدا نکردم انشالله فردا یا پس فردا «متمم!» این مجلس رو میفرستم

3-این شبای آخر حتما حتما حتما همدیگر رو دعا کنیم

  • عمار