زهر ماری!
روزی عالم بزرگ شهر مجلس روضه بر پا کرده بود و تمام شاگردان و مردم شهر را خبر کرده بود
قبل از شروع مراسم سراغ مداح رفت و گفت: این مجلس امام حسینه . حق نداری وسط روضه امروزت حرف بی سند ولی سوز دار و تحریفات اشک بیار و خلاصه «زهر ماری» قاطی کنی!
مداح می گه: مجلس رو شما بر پا کردی حرفم حرف شماست ولی بدون «زهر ماری» که مردم اشک نمی ریزن و نمی شه روضه خوند!
هر چی مداح اصرار می کنه عالم قبول نمی کنه و دست آخر مداح قبول می کنه «زهر ماری» قاطی روضش نکنه!
مداح میره بالا و طبق قولش شروع می کنه به روضه بدون «زهر ماری» خوندن
بعد چند دقیقه عالم می بینه که همه مردم زل زدن به مداح و دریغ از یک قطره اشک! عالم با خودش فکر می کنه الان شاگردان و مریدانش فکر کنن به خاطر نیت ناخالص عالم روضه گرم نمی شه و الانه که آبروی چندین سالش از بین بره!
به خاطر همین آروم به مداح اشاره می کنه و میگه :یه ذره از اون «زهره ماری» ها قاطیش کن!
مداحم که منتظر همین بوده شروع می کنه به خوندن یه روضه پر «زهر ماری» و پر اشک
و مردم هم از جون و دل حسابی گریه می کنن!!!
________________________________________________________________________
1- امسال چقدر زهر ماری به خوردمون دادن؟
2-چقدر از اشکا مون به خاطر زهر ماری بود؟
3- التماس دعا!
خیلی زیبا گفتید
مچکرم