کـــوتــــــ....ـــاه نامه

نوشته هایی از دل و چون عمر، کوتاه

کـــوتــــــ....ـــاه نامه

نوشته هایی از دل و چون عمر، کوتاه

کـــوتــــــ....ـــاه نامه را می توان دوجور معنا کرد:

معنی اول کوتاه نامه است به معنی نامه ای که متن آن کوتاه است. معنی دوم کوت آه نامه است که به معنی انباشته کردن و توده آه نامه هاست

کــوتــــ....ـــاه نامه هم کوتاه نامه است هم کوت آه نامه



آخرین نامه ها
آخرین پاسخنامه ها
فرستندگان
عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل


حاج کاظم ها و حاج یونس ها و حاج ابراهیم ها هنوز هستند...


------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن1: تشبیه، تکراری و دیرموقع بود! تازه میهمان داریمو دیدم! تلنگر بود.

پ.ن2: فکر بیشتر می خواد!

  • ۰ نظر
  • ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۵۴
  • سید عماد

ب موقش...

۱۹
فروردين

برداشت اول:

درست وقتی همه کارا رو به راه می شه؛ درست همون موقع که فکر می کنی همه چی جوره؛ درست همون موقع که فکر می کنی همه چی درسته، درست وقتی فکر می کنی دم خودت گرم؛ دقیقا همون موقع یه جوری همه کارا بهم می خوره،دقیقا از همون جایی که فکرشم نمی کنی ضربه می خوری؛ انگاری که داری می رسی به موفقیتو فقط چند گام مونده تا بعد یه در ربانو پاره کنیو موفق شی، یکی محکم درو بکوبونو تو صورتت...


برداشت دوم:

درست وقتی همه چیز خراب شده؛ درست همون موقع که فکر می کنی همه چی تمومه؛ درست وقتی که فکر می کنی دیگه چیزی برا از دست دادن نداری؛ درست همون موقع که فکر می کنی کاری از دستت برنمیادو تنهایی؛ درست همون موقع که فکر می کنی خوردی به بن بست؛ دقیقا همون موقع یه جوری همه چی درست می شه؛ دقیقا اون چیزی درست می شه که اصلا امیدی بهش نداشتی؛ انگاری که تو بن بست وقتی تنهایی یکی در خونشو به روت باز می کنه...


برداشت آخر:

اون موقع باید بفهمی که همه چیز طبق محاسبات عقل تو پیش نمی ره، یکی اون بالا ها هست که همه چی دست اونه


---------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن1: اون موقع می فهمیم ولی زود یادمون می ره....

  • ۲ نظر
  • ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۳۶
  • سید عماد

فاتحه

۱۷
فروردين

سکانس 1:

- آقا یه چند وقت دیگه باید فاتحه اینم بفرستیم!

+ من که خیلی وقته فرستادم! با اجازتون حلواشم خوردم

-----------------------------------------------------------------------------------------

سکانس2:

= شما می خواین منتظر بمونین ک فاتحه بفرستین؟ خب یه کاری کنید من نمیرم

- مشکلت همینه!

= من از این جامعه شناسیا چیزی سرم نمی شه! ینی چی مشکلم همینه؟

- مشکلت همینه!

= خب یه ماهی وقتی بیرون آب داره دست و پا می زنه باید وایساد نگاش کرد بمیره یا بندازینش تو آب؟؟؟

- چشم! اگه من بتونم! بتونم کاری کنم که خودم غرق نشم!

= باشه، بی زحمت یه کم بیشتر فکر کنید. شاید شد یه کمکی کنید

- چشم، خودتم بیشین فکر کن

= دیگه چقد؟؟ خیلی فکر کردم

- مشکلت همینه که درمورد خودت فکر می کنی

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن1: خب یه جوری حرف بزنین من به عنوان = بفهمم چی می گین!

پ.ن2: سکانس سوم چی می شه رو خودمم نمی دونم. ولی با اون قطعیت بعید نی فاتحمو بفرستین!

پ.ن3: اگه از پست چیزی نفهیدین عجیب نی! چون منم چیزی نفهمیدم اگ فهمیدین بگین از جهالت دربیام


  • ۳ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۰۱
  • سید عماد

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

 

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در ودیوار خانه ای مشکی است

مربع

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ء ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...

 

سید حمیدرضا برقعی

  • ۰ نظر
  • ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۳۷
  • سید عماد

تمام...

۱۵
اسفند

تمام شد دو هفته ای که بودنش بهرین چیز بود!

بودنش می ارزید به زخم های تنم

بودنش می ارزید به کم خوابی هایش

بودنش می ارزید به نقص تکلیفش!

بودنش می ارزید به دیر رسیدنش

بودنش می ارزید به سرمایش

بودنش می ارزید به ایراد های صاد!

بودنش می ارزید به فوش خوردنش

بودنش می ارزید به تمام هفته های سال و در رقابت با دهه اول محرم

و امسال فهمیدم هدف نیست سن و نمایشگاه و مراسم و اینها درست از آب در بیاید هدف این است که خود درست از آب در بیایم! و چه دیر فهمیدم

شاید آخرینش بود

و امسال چ ب موقع آمد این هفته ک اگر نبود می پوکیدم!

و امسال به دور از کار یدی و فکر و این حرفا سخت ترین کارش گزینش کردن بهترین روضه کوچه بود. ب راستی ک هنوز نفهمیدم بهتر ینی کدام؟؟ ینی باز تر یا...

و همچنان شرمنده شهدا و همچنان منتظر انتقام سیلی


هفته شهدا امسال و از بهترین لحظات زندگی تمام شد...

----------------------------------------------------------------------------------

پ.ن1: همه پستارو ک همه نباید بفهمن!

پ.ن2: این ایام دعا کنید

پ.ن3: خدا اون چن نفر ک مسئولش بودنو حفظ کنه...

  • ۰ نظر
  • ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۵۱
  • سید عماد

شرم

۱۳
اسفند

ببخش حضرت مادر «شمر دل نازکی» برای تعزیه ات بودم

فراتر از توانم بود حکایت کردن کوچه بنی هاشم با لبخند روی لبم!

داستان عجیبی دارد. «شیطان» قصه از همه منقلب تر شده بود.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۴
  • عمار

حضرت مادر

۱۲
اسفند
سنگینی و غم واقعی داستان کربلا رو فقط شمر تعزیه می فهمه!
اون جایی که همه دارن گریه می کنن و اشک میریزن تو باید با یه «لبخند» رو لبت سر امام حسین رو جدا کنی!
کربلا رو فقط شمر تعزیه می فهمه!!!


شمر
  • ۰ نظر
  • ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۱
  • عمار

غیر قابل توصیف


واقعا زبان قاصره...

---------------------------------------------------

پ.ن1: عالیییییییییی بود

پ.ن2: بی صبرانه منتظرم تا دوباره ببینم

پ.ن3: قطعا فیلم نظر شدس!

  • ۲ نظر
  • ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۱۳
  • s.abozar ghafari

خسته شده ام از تظاهر از این که از یکی متنفر باشم اما به رویش نیارم

خسته شدم از دانای کل بودن، از بازیگری 

خسته شدم از سوختن برای زندگی دیگرون


و ندا آمد کار هایت بی ثمر است. ولش کن


----------------------------------------------------------------------------------

پ.ن1: آب در هاون کوبیدن

پ.ن2: سخته ولی ممکنه

پ.ن3: مخاطب آزار!!!

  • سید عماد

یوز!

۲۸
بهمن

موتور جستجوی ایرانی «یوز» هم رو نمایی شد

یوز

پارسی جو

جس جو

سلام 

و شاید غیره!

شاید اگر ترکیب می شدند می توانستند رغیب خارجی را زمین بزنند

  • عمار