میهمانِ امروزِ آژانس
- ۰ نظر
- ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۵۴
برداشت اول:
درست وقتی همه کارا رو به راه می شه؛ درست همون موقع که فکر می کنی همه چی جوره؛ درست همون موقع که فکر می کنی همه چی درسته، درست وقتی فکر می کنی دم خودت گرم؛ دقیقا همون موقع یه جوری همه کارا بهم می خوره،دقیقا از همون جایی که فکرشم نمی کنی ضربه می خوری؛ انگاری که داری می رسی به موفقیتو فقط چند گام مونده تا بعد یه در ربانو پاره کنیو موفق شی، یکی محکم درو بکوبونو تو صورتت...
برداشت دوم:
درست وقتی همه چیز خراب شده؛ درست همون موقع که فکر می کنی همه چی تمومه؛ درست وقتی که فکر می کنی دیگه چیزی برا از دست دادن نداری؛ درست همون موقع که فکر می کنی کاری از دستت برنمیادو تنهایی؛ درست همون موقع که فکر می کنی خوردی به بن بست؛ دقیقا همون موقع یه جوری همه چی درست می شه؛ دقیقا اون چیزی درست می شه که اصلا امیدی بهش نداشتی؛ انگاری که تو بن بست وقتی تنهایی یکی در خونشو به روت باز می کنه...
برداشت آخر:
اون موقع باید بفهمی که همه چیز طبق محاسبات عقل تو پیش نمی ره، یکی اون بالا ها هست که همه چی دست اونه
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن1: اون موقع می فهمیم ولی زود یادمون می ره....
سکانس 1:
- آقا یه چند وقت دیگه باید فاتحه اینم بفرستیم!
+ من که خیلی وقته فرستادم! با اجازتون حلواشم خوردم
-----------------------------------------------------------------------------------------
سکانس2:
= شما می خواین منتظر بمونین ک فاتحه بفرستین؟ خب یه کاری کنید من نمیرم
- مشکلت همینه!
= من از این جامعه شناسیا چیزی سرم نمی شه! ینی چی مشکلم همینه؟
- مشکلت همینه!
= خب یه ماهی وقتی بیرون آب داره دست و پا می زنه باید وایساد نگاش کرد بمیره یا بندازینش تو آب؟؟؟
- چشم! اگه من بتونم! بتونم کاری کنم که خودم غرق نشم!
= باشه، بی زحمت یه کم بیشتر فکر کنید. شاید شد یه کمکی کنید
- چشم، خودتم بیشین فکر کن
= دیگه چقد؟؟ خیلی فکر کردم
- مشکلت همینه که درمورد خودت فکر می کنی
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن1: خب یه جوری حرف بزنین من به عنوان = بفهمم چی می گین!
پ.ن2: سکانس سوم چی می شه رو خودمم نمی دونم. ولی با اون قطعیت بعید نی فاتحمو بفرستین!
پ.ن3: اگه از پست چیزی نفهیدین عجیب نی! چون منم چیزی نفهمیدم اگ فهمیدین بگین از جهالت دربیام
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در ودیوار خانه ای مشکی است
مربع
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ء ما چقدر تاریک است
گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
سید حمیدرضا برقعی
تمام شد دو هفته ای که بودنش بهرین چیز بود!
بودنش می ارزید به زخم های تنم
بودنش می ارزید به کم خوابی هایش
بودنش می ارزید به نقص تکلیفش!
بودنش می ارزید به دیر رسیدنش
بودنش می ارزید به سرمایش
بودنش می ارزید به ایراد های صاد!
بودنش می ارزید به فوش خوردنش
بودنش می ارزید به تمام هفته های سال و در رقابت با دهه اول محرم
و امسال فهمیدم هدف نیست سن و نمایشگاه و مراسم و اینها درست از آب در بیاید هدف این است که خود درست از آب در بیایم! و چه دیر فهمیدم
شاید آخرینش بود
و امسال چ ب موقع آمد این هفته ک اگر نبود می پوکیدم!
و امسال به دور از کار یدی و فکر و این حرفا سخت ترین کارش گزینش کردن بهترین روضه کوچه بود. ب راستی ک هنوز نفهمیدم بهتر ینی کدام؟؟ ینی باز تر یا...
و همچنان شرمنده شهدا و همچنان منتظر انتقام سیلی
هفته شهدا امسال و از بهترین لحظات زندگی تمام شد...
----------------------------------------------------------------------------------
پ.ن1: همه پستارو ک همه نباید بفهمن!
پ.ن2: این ایام دعا کنید
پ.ن3: خدا اون چن نفر ک مسئولش بودنو حفظ کنه...
ببخش حضرت مادر «شمر دل نازکی» برای تعزیه ات بودم
فراتر از توانم بود حکایت کردن کوچه بنی هاشم با لبخند روی لبم!
داستان عجیبی دارد. «شیطان» قصه از همه منقلب تر شده بود.
خسته شده ام از تظاهر از این که از یکی متنفر باشم اما به رویش نیارم
خسته شدم از دانای کل بودن، از بازیگری
خسته شدم از سوختن برای زندگی دیگرون
و ندا آمد کار هایت بی ثمر است. ولش کن
----------------------------------------------------------------------------------
پ.ن1: آب در هاون کوبیدن
پ.ن2: سخته ولی ممکنه
پ.ن3: مخاطب آزار!!!