تامل، تحمل 1
دیروز:
دستش سرد است، دستش را مابین دست هایم قرار می دهم ک گرم شود؛ اما متوجه می شوم ک سرد تر از دستانش، گوش هایش است. دستم را روی گوش هایش می گذارم. باران نمناکی می آید. کلاهی روی سرش می گذارم ک خوشش نمی آد و پسش می زند. شالی به دور سرش می پیچم تا گوش هایش را بگیرد گویی از این بدش نمی آید؛ حتما بدش نمی آید که سالیان سال شال دستش ماند! خیالم از گرم بودنش راحت می شود....
امروز:
دستم را که به دستش نزدیک می کنم دستش را پس می کشد و می گوید: دستت سرده، چروک هم هس. به دست هایم می نگرم؛ دستم سرد است اما نه به سردی برخورد او، چروکیده شده ام اما نه به چروکیدگی قلب او...
--------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن1: قدر پدر مادرامونو بدونیم
پ.ن2: تامل، تحمل عنوان مطالبی است که امیدوارم معنی عنوان گویای همه چیز باشه