تامل، تحمل 2
پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۲۳ ب.ظ
سرش را می اندازد و می رود. وقتی که دور می شود صدایی یواش و آرام به گوشت می رسد که از میان کلماتش خداحافظ را می شنوی... تنها رهسپار خانه می شوی، تنهای تنهای تنها. گویا مسیر ده برابر شده. یاد روزی می افتی که به خاطرش 2 ساعت منتظر موندی؛ یاد روزی ک به خاطرش توی سرما تا کجاها رفتی؛ یاد روزی که حوصلش سر رفته بود و کاراتو ول کردی تا باهاش اس ام اس بازی کردی؛ یاد امروز که به خاطر این که با ماشین یکی بره، تنهات گذاشت و با خداحافظی خوشحالت کرد...
یاد اون روزایی که فک می کردیم رفیق داریم و تنها نیستیم به خیر...
------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن1: در انتخاب رفقاتون دقت کنین که فلانا خلیلا آخرتتون نشه
پ.ن1: از آقای شاه غلام تقاضا می شود قصه را نخوانند و چناچه خواندند زیاد درموردش فک نکنند!!!!