مجلس هشتم
مجلس هشتم
سابقه یک چیز را تو خوب میدانی ،چرا که از یک سو بر میگردد به جد پدری ات –عروه بن مسعود ثقفی-که شبیه ترین مردم به عیسی بن مریم بود و از سادات اربعه صدر اسلام.واز سوی دیگر به مادرت –میمونه –دختر ابی سفیان و مادر بزرگت –دختر ابی العاص بن امیه –و آن این که دشمن به علی اکبرت ،به پاره جگرت ،طمع بسیار داشت .
یک سوی ماجرا ،خود علی اکبر بودکه فی نفسه طمع بر انگیز بود.جلال و جبروتش ،جمال و وجاهتش ،استواری و صلابتش ،خلق و خوی محمد ی اش و همه صفات بی نظیرش.و سوی دیگر ماجرا که راه را برای طمع باز میکردو جرات و بهانه بیان این طمع می شد،همین نسب مادری بود،اتصال خونی تو به بنی امیه و قبیله ثقف.
من که این قصه یادم بود ،وقتی دشمن در کربلا برای علی اکبر امان آورد ،زیاد تعجب نکردم .دشمن گمان می برد که دو نفر را اگر از سپاه امام جدا کند ،کمر امام می شکند،یکی عباس بن علی و دیگر علی بن الحسین .
سپاه امام ،همه گوهر بودند،همه عزیز بودند،همه نور چشم خداوند بودند،اما گمان دشمن این بود که امام با این دو بال است که پرواز میکند و جولان میدهد.و به این هردو بال ،پیشنهاد امان نامه کرد.خواست این دو بال را پیش از وقوع جنگ از امام جدا کندو امام را بی بال در زمین کربلا.........وچه گمان باطلی!
_______________________________________________________________________
پ.ن.:
1- متن یک قسمت کوتاه است از کتاب پدر عشق و پسر اثر سید مهدی سجاعی که پیشنهاد می کنم حتما این کتاب رو بخونید
2-..............